25سال پس از ايران گيت1
واقعيت ماجراي معامله گروگان-اسلحه / چه كسي با مك فارلين مذاكره كرد؟
فاطمه نظري
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) روند جديدي در تاريخ معاصر ايران آغاز شد. پيروزي اين انقلاب مباني و موازين حاكم بر سياست و روابط خارجي ايران را در سطح منطقهاي و بينالمللي دگرگون ساخت. نفي سلطه كه با شعار «نه شرقي و نه غربي» مردم در راهپيماييها مطرح ميشد در روابط خارجي نظام نوپا تبديل به يك سياست اصلي شد و در نتيجه برخي از همپيمانان ديرينه و قديمي دولت پهلوي در صف مخالفان و دشمنان نظام جمهوري اسلامي درآمدند و ملتهايي كه در سپهر سياست خارجي رژيم پيشين جايگاهي نداشتند، در سياست استراتژيك نظام نوپا واجد اهميت شدند. اما يكي از مهمترين چرخشهاي سياست خارجي ايران بيشك تغيير نوع روابط ايران و امريكا بود. امريكا پس از همراهي و دخالت در كودتاي 28 مرداد 1332 عليه دولت مصدق به قصد بازگرداندن شاه به قدرت به مهمترين حامي شاه مبدل شد. پس از اين كودتا، بيست و پنج سال، رابطهاي عميق و استراتژيك ميان شاه و مقامات كاخ سفيد برقرار شد. دورهاي كه با سركوب و خشونت در داخل كشور همراه بود و در سايه حمايت امريكا از رژيم شاه آزاديخواهان ايراني اعم از مذهبي و غير مذهبي سركوب ميشدند. انقلاب اسلامي ايران مهر پاياني بر اين رابطه استراتژيك نهاد و طبيعتاً جمهوري اسلامي و مردم ايران به دليل حمايتهاي بيدريغ امريكا از شاه و تجربه تلخ دخالت امريكاييها در كودتاي 28 مرداد نسبت به دولت امريكا بدبيني بسيار داشتند. آنان در اين سالها سفارتخانه امريكا را به عنوان محل تعيينكننده سياستهاي رژيم شاه ميشناختند. در اين اوضاع و احوال، انقلابيون از يك طرف نگران تجربه كودتاي 28 مرداد بودند و از طرف ديگر جذابيت ايدئولوژيك و ضد امريكايي انقلاب ايران ديگر كشورهاي منطقه و دولتمردان امريكايي را بشدت نسبت به حكومت جديد ايران نگران ساخته بود. در 13 آبان 1358 سفارت امريكا در ايران به دست دانشجويان انقلابي تسخير و كارمندانش به گروگان گرفته شدند. در پي تسخير سفارت ايالات متحده، امريكا با بلوكه كردن تمامي اموال دولت ايران در آن كشور با تحريم تجاري و قطع روابط ديپلماتيك واكنش نشان داد؛ در اين ميان امريكا هرگونه فروش سلاح را به ايران ممنوع كرد و حتي از ارسال محمولههاي نظامي كه دولت پيشين ايران خريداري كرده و بهاي آن را هم پرداخت كرده بود ممانعت كرد. در دومين قدم دولت كارتر به ياري شوراي امنيت ملي امريكا نقشه اجراي عملياتي غافلگيرانه به نام پنجه عقاب را براي آزاد ساختن گروگانهاي امريكايي در ايران تدارك ديد. اين عمليات نظامي در پنجم ارديبهشت 1359 صورت گرفت اما توفان شن در صحراي طبس و برخورد يك بالگرد و هواپيماي نظامي امريكايي با هم عمليات را با شكست مواجه ساخت. از همين روي دولت وقت امريكا كه از طريق نظامي نتوانسته بود گروگانهاي خود را آزاد سازد ناچار به توافقي سياسي تن داد كه به بيانيه الجزاير معروف شد. در 29 دي ماه 1359 بسياري از محدوديتهاي ايجاد شده از سوي امريكا به عنوان بخشي از شروط دولت ايران كه منجر به رهايي گروگانهاي امريكايي شد منتفي گرديد اما اين امر شامل رفع تحريم ارسال تسليحات به ايران نميشد. حتي فراتر از آن برخي تحليلگران مخالف انقلاب اسلامي اعلام داشتند بهترين راه مقابله با انقلاب اسلامي ايران و ممانعت از گسترش موج آن به كشورهاي ديگر منطقه، درگير كردن دولت نوظهور با تهديد خارجي است. از اين رو، نه تنها جاي شگفتي نيست كه سران امريكا از وقوع جنگي ميان جمهوري اسلامي نوپاي ايران با يكي از همسايگانش از صميم قلب خرسند شوند بلكه طبق اسنادي كه بعداً فاش شد در تشويق صدام به تجاوز فعال بودند و در طول جنگ نيز از متجاوز به ايران حمايت كردند.
اما پس از پيروزيهاي سلسلهوار ايران در جنگ تحميلي كه از ابتداي سال 1361 و فتح خرمشهر آغاز شده بود و تا تصرف شهر بندري فاو (متعلق به عراق) در بهمن 1364 ادامه يافت دولتمردان امريكا دريافتند مهار انقلاب ايران در درون مرزهايش آن هم از سوي عراق در حال حاضر عملي بيهوده است. پس از تصرف فاو از سوي ايران شيوخ خليج فارس خطر را در نزديكي خود احساس كردند و پس از تهديد كويت از سوي ايران در مورد عواقب در اختيار قرار دادن جزيره بوبيان براي حمله عراق به نيروهاي ايراني كشورهاي خليج فارس توانمندي قدرت نظامي ايران را در كنار خود خطري بالفعل دريافتند. جورج بوش (پدر) معاون رئيسجمهور وقت امريكا، ريگان، درست سه ماه پس از تصرف فاو (ارديبهشت 1365) براي تبادل نظر با سران شيخ نشينهاي خليج فارس به منطقه سفر كرد و راههاي مقابله با نفوذ نظامي و سياسي ايران در منطقه را با آنان بررسي نمود. گويا پس از تبادل نظر آنان به اين نتيجه رسيده بودند كه مقابله نظامي با ايران كاري بس دشوار و احتمالاً بي نتيجه است و بهتر آن خواهد بود كه با ايران از سر آشتي بر آيند.
در همين دوره سازمانهاي امنيتي امريكايي اعلام كردند ايران از گروههاي به اصطلاح خودشان تروريستي منطقه به ويژه در لبنان حمايت ميكند. در پي اين امر در اول بهمن 1363 وزارت امور خارجه امريكا دولت ايران را يكي از حاميان تروريسم بينالمللي معرفي كرد؛ پس از آن امريكا فعالانه كشورهاي اروپايي و بطور كلي متحدان خود را وادار ساخت به بهانه حمايت از تروريسم از فروش نيازهاي لجستيك و قطعات و تجهيزات نظامي سبك و سنگين كه مورد استفاده ايران در جنگ بود ممانعت به عمل آورند. در اين ميان سال 1364 سال سرنوشتسازي در حيات جمهوري اسلامي است. با وضعيتي كه در جبهههاي جنگ به وجود آمده بود ضرورت داشت كه ايران يك تغيير عمده در جبههها و سرنوشت جنگ به وجود بياورد و با كسب امتياز وافي براي پايان دادن به جنگ از طريق سياسي بكوشد. و از آنجا كه كشورهاي غربي و اتحاد جماهير شوروي به عراق سلاح ميفروختند در آن زمان عراق اعلام كرد تجهيزاتش براي جنگ با ايران كارايي ندارد. به همين دليل غربيها و اتحاد جماهير شوروي به تدريج در حمايت از دولت عراق تمام تجهيزات زميني عراق را مدرن كردند. رزمندههاي ايراني قبل از اين مقطع براي از بين بردن تانكهاي تي 55 از آرپي جي 7 استفاده ميكردند اما حالا از اين سلاحها كار چنداني ساخته نبود عراقيها تانكهاي تي 74 خريده بودند تانكهايي كه آرپي جي 7 روي آنها اثر نميكند. تنها گلولههاي توپخانه سنگين و موشكهاي تاو ميتوانست وارد زره تي 74 شود. علاوه بر تسليحات زميني قسمت عمدهاي از جنگ هوايي است عراق با حمايت كشورهاي فروشنده سلاح توانست نيروي هوايي خود را با تسليحات مدرن تجهيز كند يعني عملاً ايرانيها بعد از چند سال جنگ، ديگر سلاحهاي عراقيها را نميشناختند و بايد از نو جزئيات مقابله با آنها را كشف ميكردند. سلاحهاي آن زمان ايران نيز ديگر به كار نميآمد. بنابراين ايران احتياج داشت پدافندش را مدرن كند تا بتواند از كشور دفاع كند. با توجه به آنچه گفته شد سال 1364 براي ايران در جنگ يك نقطه عطفي محسوب ميشد زيرا ايران با انجام عمليات خيبر و بدر ثابت كرد كه ميتواند از مرزها بگذرد و با حضور در خاك عراق اين كشور را تحت فشار بگذارد. با توجه به آنچه گفته شد ايران در شرايط حساس جنگي و تحريم تسليحاتي ناجوانمردانه امريكا و غرب در بازارهاي بينالمللي به دنبال تسليحات و به ويژه اقلامي مانند موشكهاي تاو، قطعات پرتاب كننده موشك هاك، موشك هارپون، موشك فونيكس، سايدويندر و لامپها و قطعات حساس رادارها بود كه همگي آنها ساخت كارخانجات امريكايي بودند.
حمله به تأسيسات اقتصادي ايران
عراق كه از رويارويي با نيروهاي ايران در جبهههاي جنگ ناتوان بود ناجوانمردانه حملات خود به كشتيها، مراكز غيرنظامي و شهرهاي ايران را ادامه داد. در چهارم فروردين ماه 1364 عراق دو كشتي ايراني را مورد اصابت موشك قرار داد و مسئولان كشور را واداشت بر تلاشها براي تهيه موشك بيفزايند. به تدريج با گسترش جنگ، سياست حمله به سكوهاي نفتي ايران از سوي عراق در پيش گرفته شد تا با مانع شدن از صدور نفت ايران از لحاظ اقتصادي به زانو درآيد. از حملات متعدد عراق به منابع نفتي ايران ميتوان به حمله 24 مرداد 64 به جزيره خارك اشاره كرد كه طي آن اسكله تي و يك كشتي در اسكله آذرپاد صدمه ديد. روز 28 شهريور ماه بار ديگر خبر رسيد عراق با حمله هوايي به اسكله آذرپاد خارك و دو نيروگاه دز و كارون خسارات سنگيني به تأسيسات اين مناطق وارد كرده است. هاشمي رفسنجاني در يادداشت پنجم مهر خود نوشت: «در اسكلههاي تي و آذرپاد به دو هدف با دقت توسط عراقيها بمب اصابت كرده است دليل بر دقت هدفگيري، اطلاع كامل قبلي و ضعف مفرط دفاع ماست و خسارات زياد است. مسئولان ترمينالهاي نفتي جزيره خارك گفتند اگر درست دفاع شود با وضع موجود ميتوانيم روزانه تا چهار ميليون بشكه نفت صادر كنيم ولي اعتمادي به دفاع نيست» تمامي موارد نشان از حياتي بودن دستيابي به موشكهاي دفاعي و اقدام به عملياتي سرنوشت ساز عليه مواضع عراق داشت.
بحران گروگانگيري در لبنان
در آن شرايط بحراني تحريم تسليحاتي ايران، هفت مأمور امنيتي و سياسي غربي از جمله امريكايي طي هفت حادثه بين مارس 1984(1362) تا ژوئن 1985 (1364) در بيروت به گروگان گرفته شدند. يكي از ربوده شدگان ويليام باكلي، رئيس سيا در بيروت بود كه به عنوان كارمند ديپلماتيك انجام وظيفه ميكرد و توسط سه جوان شيعه ربوده شد. نهادهاي امنيتي امريكايي بر اين باور بودند كه اگر نه همه گروگانها دست كم بيشتر آنان در اختيار اعضاي حزب الله لبنان هستند كه متأثر از آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران بودند. تلاشهاي سيا براي يافتن باكلي كه اطلاعات بسيار ارزشمند و محرمانهاي از فعاليتهاي سازمان سيا داشت، بينتيجه ماند. با شكست تيم نجات گروگانها كه از سوي اف.بي.آي به بيروت اعزام شده بود، سازمان سيا دست كمك به سوي موساد (سازمان جاسوسي اسرائيل) دراز كرد. شيمون پرز، نخستوزير وقت اسرائيل به رئيس موساد دستور داد نهايت همكاري را با امريكاييها در آزادسازي گروگانها به عمل آورد. با اين حال براي موساد، تنها منافع و موجوديت خودش اهميت داشت؛ به همين دليل چندان تمايلي به همكاري همهجانبه با سيا نداشت. بيميلي موساد به همكاري با سيا سبب شد پرز مشاور ضد تروريستي خود به نام «آميرام نير» را به عنوان رابط ويژه دو كشور منصوب كند. اين انتصاب به آشنايي و ارتباط نير با سرهنگ دوم «اليور نورث» امريكايي منجر شد. نورث همان كسي بود كه در سفر مك فارلين به ايران، انجيل امضا شده توسط ريگان را حمل ميكرد. او بعداً يكي از متهمان اصلي رسوايي ايران گيت شد.
اتفاق مهم ديگري كه در همين زمان رخ داد و قابل ذكر است اين بود كه در خردادماه 1364 دو لبناني هواپيماي پرواز شركت «تي.دبليو.اي» را با 145 مسافر و هشت خدمه در مسير آتن - رم ربوده و خلبان را مجبور كردند كه در فرودگاه بيروت بر زمين بنشيند. در اين جريان پس از شكست سوريه براي حل بحران، اقدامات دولت ايران در قبال حل مسئله گروگانگيري در لبنان امري بود كه نميشد از آن چشم پوشيد به ويژه در سفر هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي به سوريه و لبنان كمك مؤثري براي حل مشكل گروگانهاي هواپيماي«تي.دبليو.اي» صورت گرفت. در مقابل امريكا نيز وعده داد براي آزادي اسراي لبناني از زندانهاي اسرائيل كمك كند. وقايع فوقالذكر توجه دوباره برخي دولتمردان امريكايي را به ايران جلب كرد. دولت ريگان در پي يافتن راهكارهايي بود تا مسئله گروگانگيري و بحران ناشي از آن را حل كند و افكار عمومي ايالات متحده را كه در آستانه انتخابات كنگره نيز قرار گرفته بود آرام گرداند. لذا حزب جمهوريخواه و ريگان درصدد بودند كه از اين شرايط براي به دست آوردن اكثريت كرسيهاي كنگره كه در دست دموكراتها بود بهره ببرند و به پيروزي سياسي جديدي نايل آيند. در اين راستا استفاده از نفوذ ايران روي گروگانگيرها نيز مطرح بود در همين راستا يعني مساعدت ايران براي آزادي گروگانها نيز از طريق ژاپن و پاكستان اقداماتي شده بود اما چون امريكا سياست روشني در اين رابطه نداشت جواب درستي هم نگرفته بود. در همين زمان، اولين جرقههاي شكل گيري درخواست امريكاييها براي كمك به آزادي گروگانها مطرح ميشود، هاشمي رفسنجاني در يادداشتهاي پنجم فروردين سال 64 مينويسد: «پيش از ظهر احمد آقا [خميني] آمد گفت كه بعضي از رسانهها گفتهاند امريكا به خاطر گروگانهايي كه در دست مردم لبنان دارند تحت فشار است و مايل است كه براي حل مشكل از ايران استمداد كند اگر چه ما گروگانگيرها را نميشناسيم اما گفتيم اگر چنين درخواستي شد درباره آن و راهكار ممكن مشورت كنيم.»
در جستوجوي سلاح
با توجه به تحريم تسليحاتي گسترده ايران در اين زمان يكي از راههاي تهيه سلاح، روي آوردن به واسطهها و دلالان بينالمللي اسلحه بود كه اين افراد در پيوند دادن مسئله گروگانهاي امريكايي با تهيه سلاح براي ايران نقش داشتند. هاشمي رفسنجاني در مصاحبه با كيهان ميگويد:« شايد ده يا بيست بار از مسئولان كشور شنيدهايد كه ما به هر حال از جيب همين غربي ها، دلالها يا كمپانيهاي غربي سلاح تهيه ميكرديم، با واسطه، بي واسطه، گرانتر و گاهي ارزان تر.» از طرفي سلاح مدرن سلاحي نبود كه كشورهاي شرقي مانند بلغارستان آن را در اختيار داشته باشند تا پيش از ايران سلاحهاي معمولياش را از اين كشور تأمين ميكرد. نياز به سلاح مدرن و به روز نيازي است كه براي تأمين آن حتماً پاي كشورهاي غربي و سازمانهاي اطلاعاتي به ماجرا باز ميشود. از طرفي تمام دلالهاي اسلحه تحت نظر سازمانهاي اطلاعاتي در سايه عنايت آنها خريد و فروش ميكنند. ايران براي تهيه تسليحات مورد نياز با منوچهر قربانيفر دلال اصلي معاملات تسليحاتي ايران با غرب در ارتباط بود. هاشمي رفسنجاني نيز به عنوان فرمانده عالي جنگ در ارتباط مستقيم با جريانات مربوط به تهيه سلاح بود، چنان كه در مقدمه خاطراتش مينويسد: «از اوايل سال زمزمههايي به گوش ميرسيد كه در امريكا جرياني به وجود آمد كه سياست تأمين سلاح براي ايران را دنبال ميكند. با اين استدلال كه نگذارند ايران از اتكا به سلاح آنها بينياز شود يا اينكه تداوم حمايت از عراق را بي آينده و طرفداري از طرف در حال شكست ارزيابي ميكردند.» در اين فرايند يكي از دلالهايي كه مطرح ميشود منوچهر قرباني فر بود كه از طريق تماس با محسن كنگرلو مشاور امنيتي مهندس موسوي، نخستوزير وقت وارد جريان ميشود. به گفته هاشمي:«مأموران ايراني تهيه سلاح در روابط خود با دلالان بينالمللي فروش سلاح، با فردي به نام آقاي منوچهر قربانيفر برخورد ميكنند و با او معاملاتي هم انجام ميدهند. او از فراريان ايراني بود. آقاي قرباني فر ميگويد با امريكايي ها، براي تهيه سلاح ارتباط برقرار كرده و متوجه شده است كه آنها دچار مشكل جدي مسائل گروگانهاي خود در لبنان هستند و آنها ميدانند كه ايران در نيروهاي مقاومت لبنان نفوذ دارد و مايلند در مقابل تأمين نيازهاي دفاعي ايران، نجات گروگانها را به دست آورند.» كنگرلو در سال 1362 در ارتباط با يك موضوع برونمرزي به واسطه يك ايراني مقيم پاريس با قرباني فر آشنا ميشود و چون كار با موفقيت انجام ميشود اطمينان كنگرلو را جلب ميكند لذا از وي ميخواهد كه در صورتي كه كانالهايي در اروپا در زمينه تأمين سلاح مورد نياز ايران از جمله موشكهاي تاو و تجهيزات و قطعات يدكي هاك و فونيكس، هارپون و... دارد در اين زمينه همكاري كند. قرباني فر نيز با برخي دلالان بينالمللي سلاح از جمله يعقوب نيمرودي، عدنان خاشقچي، آدولف شويمر و... آشنا بود و با آنان در زمينه تجارت تسليحات همكاري ميكرد. در واقع قربانيفر در تلاش تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران موضوع را با ديگر دلالان در ميان گذاشت و آنان اين امر را با لحاظ شرايطي شدني دانستند و به قربانيفر پيشنهاد كردند از طريق اسرائيليها به امريكاييها نزديك شود زيرا تنها راه دريافت چنين سلاحهايي از طريق خود امريكاييهاست و تسليحات مورد نياز را نميتوان در بازارهاي بينالمللي يافت. خاشقچي كه يك سرمايه دار عربستاني بود و ارتباطات گستردهاي با رهبران منطقه خاورميانه داشت در پانزدهم جولاي 1985 ملاقاتي بين قربانيفر و رئيس سابق موساد ترتيب داد. وي نيز موضوع را با لدين (مشاور مك فارلين) در ميان ميگذارد و پيشنهاد ميكند گروهي از افراد خارج از دولت در دو كشور موضوع را بررسي كنند تا بتوان در قبال فروش تعدادي سلاح، آزادي گروگانها را ممكن ساخت. وي تأكيد ميكند كه تنها راه جلب اعتماد ايرانيها براي استفاده از نفوذشان در لبنان برطرف كردن بخشي از نيازهاي جنگي آنان است. از نظر اعضاي شوراي امنيت ملي امريكا قرباني فر مأمور ساواك در رژيم سابق بود و به عنوان يك دلال بينالمللي و بطور كلي فردي كه كنترل او دشوار است شناخته ميشد. در هر حال مك فارلين موضوع را با جورج بوش (پدر) معاون رئيس جمهور و رئيس جمهور وقت امريكا رونالد ريگان مطرح كرد و ريگان شفاهاً دستور داد كه راهكاري براي نيل به نتيجه بررسي شود. بنابراين قرباني فر همراه با ديگر واسطهها و لدين در يك فعاليت جمعي موضوع را از طريق اسرائيل به سمت شوراي امنيت ملي امريكا سوق ميدهد و سپس ازآن طريق رئيسجمهور امريكا ريگان هم در جريان قرار ميگيرد.كنگرلو به قرباني فر ميگويد شما يك واسطه هستيد و مجازيد به هر طريقي اين كالاها را تهيه كنيد و ما هم از خود شما ميخريم. بطور كلي كنگرلو در برابر پيشنهادهاي مبني بر تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران گوشزد ميكند كه تجهيزات و درخواستهاي نظامي را در برابر پرداخت پول ميخواهيم و به اين كاري نداريم كه شما از كجا تهيه ميكنيد اما تحت هيچ شرايطي از طريق رژيم صهيونيستي نباشد چرا كه با آرمانهاي انقلاب و سياست خارجي ما مخالف است و حساسيت ويژهاي در اين مورد وجود دارد. قرباني فر براي آنكه ثابت كند او و تيمسار هاشمي يكي از دلالان اسلحه داراي رابطه نفوذي در ايران هستند به امريكاييها گفته بود كه ايران مايل است برخي از تجهيزات شوروي را كه از عراق به غنيمت گرفته است با موشكهاي تاو معامله كند. او همچنين از مواضع ايران چنان تصويري نزد امريكاييها ارائه كرده بود كه باعث تشويق امريكا براي اعزام يك هيأت عالي رتبه به ايران شد.
تهيه سلاح و آزادي اولين گروگان
قربانيفر با توجه به مذاكرات صورت گرفته با كنگرلو درخواست طرفهاي ايراني را به شويمر ارائه كرد و وي نيز از طريق لدين اين درخواست را به اطلاع مك فارلين رساند. درخواست متضمن اين بود كه رابطين آنها در ايران ميتوانند آزادي هفت گروگان امريكايي در بيروت را به دست آورند ولي در مقابل خواستار دريافت تسليحات هستند. مك فارلين اين پيشنهاد را با رئيس جمهور مطرح نموده و دولت ريگان به رغم سوگندي كه در هنگام در اختيار گرفتن كاخ سفيد ادا كرد و تعهد نمود كه واشنگتن «هرگز با تروريستها معامله نخواهد كرد» سلاحهاي پيچيده ايالات متحده را در برابر وعده مساعد براي آزادسازي گروگانهاي امريكايي در لبنان در اختيار ايران قرار داد. در همان حالي كه رئيس جمهور ريگان به گونهاي علني از عدم سازش با گروگانگيرها دم ميزد، مقامات رسمي امريكا بطور پنهان در تلاش فروش سلاح بودند. در اوايل آگوست سال 1985 و پيش از ارسال نخستين محموله، جورج شولتز وزير امورخارجه به آگاهي رئيس جمهور و معاونش جورج بوش رساند كه ما در مسير معامله سلاح به ازاي آزادي گروگانها قرار گرفتهايم كه مصلحت ما نيست و نبايد از آن پيروي كنيم» اولين درخواست براي صد موشك تا توسط دلالان از طريق مك فارلين به ريگان اعلام شد ظاهراً درخواست يكصد موشك تاو اوليه تنها به منظور آزمايش جديت امريكا براي پيگيري اين موضوع بوده است. در بيستم اوت 1985(8شهريور 1364) يكصد موشك تاو به ايران ارسال شد و پس از آن در 14 سپتامبر (23 شهريور) دومين محموله كه 408 موشك تاو ديگر بود به ايران ارسال شد. اين موشكها بر اساس تأكيد ريگان از انبارهاي اسرائيل تأمين شد و در 15 سپتامبر (24 شهريور) يكي از پنج گروگاني كه امريكاييها مصراً به دنبال آزادي آن بودند به نام بنجامين ويير آزاد ميشود. به نوشته روزنامه كيهان در سال 65 اسرائيل انتظار داشت كه در پي اين اقدام، باكلي مسئول دفتر سيا در بيروت آزاد شود غافل از اينكه وي مرده بود و سيا خبر داشت ولي اسرائيل را در جريان قرار نداده بود.پس از آزادي اولين گروگان، امريكاييها علاقه بيشتري به موضوع نشان داده و با شدت بيشتري موضوع را پيگيري كردند.
در 25 نوامبر 1985(4آذر 64) هواپيمايي از يك كشور اروپايي 18 قبضه موشك هاك به ايران ميآورد. در اين زمان با توجه به مارك اسرائيل، موشكها ي ارسالي با وجود نياز شديد ايران به اين سلاحها، هاشمي رفسنجاني اجازه نداد كه اين اقلام از فرودگاه ترخيص شوند و ماهها اين موشكها در فرودگاه باقي ماند تا اين كه عودت داده شد و پول آنها نيز پرداخت نشد. اين اقدام امريكاييها موجب شد كه سوءظنها تشديد شود و وقفهاي در كار ايجاد شود و در نتيجه تا مدتي نه تجهيزاتي ارسال و نه گروگاني آزاد شد. در اين شرايط با توجه به مشكلات پيش آمده و توقف در روند طرح مديران عمليات در شوراي امنيت ملي امريكا پس از ارسال محمولههاي شهريور و آزادي يكي از گروگانها تصميم گرفتند تا مستقلاً و با حذف واسطهها كارها انجام شود از اين مرحله به بعد نقش اوليور نورث پررنگتر ميشود. وي در اين مقطع به دليل مخالفت كنگره با كمك رسمي به كنتراهاي مخالف دولت ساندنيست نيكاراگوئه مسئول جمعآوري كمكهاي غير رسمي و ارسال آن براي كنتراها بود. در 30 نوامبر1985(9آذر64) «رابرت مك فارلين» از مقام خود استعفا كرد و دريادار «جان پويندكستر» جايگزين وي شد. در همان روز استعفاي مك فارلين، اوليور نورث پيشنهاد جديدي مبني بر تحويل 3300 موشك تاو و 50 فروند هاك در مقابل آزادي گروگانها دريافت كرد. بهرغم مخالفت وزير دفاع«كاسپر واينبرگر» وزير خارجه، با اين طرح ريگان به مك فارلين مأموريت داد تا براي دادن پيامي به واسطهها و رابطهاي ايران به لندن برود. مك فارلين نتايج سفر خود به لندن را در ملاقاتي در 19 آذر 1364 به ريگان تسليم كرد. وي در اين گزارش تأكيد كرد پس از آن كه وي از بحث درباره ارسال اسلحه به ايران امتناعورزيده گفتوگوها به بن بست كشيده شد.
سانحه هوايي پرواز 1285 «شركت آرو اير»
پس از تحويل محموله موشكهاي هاوك و ملاقات بينتيجه «مك فارلين» با «منوچهر قرباني فر» در لندن، پرواز1285 شركت «آرو اير» كه حامل 250 تكنسين امريكايي بود، در 12 دسامبر 1985 در منطقه «نيوفوندلند» سقوط كرد و در همان روز، سازمان «جهاد اسلامي» لبنان مسئوليت آن را پذيرفت.اين همان سازماني بود كه مسئول گروگانگيريهاي لبنان نيز شمرده ميشد. اين حادثه در چهارمين سالگرد انفجارهاي كويت روي داد. شش سال پيش از آن در كشور كويت شش عمليات انفجاري بطور همزمان روي داد كه سفارتخانه امريكا نيز در ميان اهداف آنها بود.البته با وجود دستگيري چند عضو «جهاد اسلامي » لبنان پس از اين حمله، اعضاي حزب الدعوه مسئول اصلي اين حملات بودند.تحقيقات مراكز تحقيق هوانوردي در كانادا نشان داد كه به احتمال زياد، علت اين حادثه افت ناگهاني ارتفاع بوده است.
حضور مك فارلين در تهران
ارتباط منوچهر قرباني فر و عدنان خاشقچي با پنتاگون از طريق ژنرال اوليور نورث از مسئولان اطلاعاتي پنتاگون بود. مارس 1986 نورث و قرباني فر همديگر را در پاريس ديدند؛ قرباني فر در اين ديدار فهرستي از 240 نوع اسلحه و قطعات تسليحاتي را كه فكر ميكرد مورد نياز ايران است به نورث داد. نورث به عنوان خريدار واسط به جان پويندكستر مشاور امنيتي ريگان خبر داد كه زمان مناسب براي پرواز به تهران فرا رسيده است. قرار شد انجام اين كار به عهده رابرت مك فارلين، مشاور پيشين امنيتي باشد. روز 23 مه1986 (4خرداد 1365) مك فارلين و اوليور نورث همراه با چهار امريكايي ديگر كه احتمالاً مأمور سيا بودند و همچنين بك دلال اسرائيلي راهي ايران شدند. قرباني فر به نورث اطمينان داده بود كه ايرانيها منتظر تحويل سلاح هستند و حتي از آنان استقبال خواهند كرد. او خبر ورود هواپيما و هيأت امريكايي را خودش به مقامات ايران داده بود. مك فارلين و هيأت همراه با گذرنامه ايرلندي به نام شون دولين وارد تهران شدند. هواپيماي امريكايي به پايگاهي نظامي منتقل شد و مك فارلين مشاور سابق رئيسجمهور و چهار همراه سه ساعت و نيم در فرودگاه مهرآباد تحتنظر نيروهاي ويژه سپاه بودند. اين هيأت، مورد استقبال هيچ مقام عالي رتبه ايراني قرار نگرفت و پس از چند ساعت معطلي در هواپيما و فرودگاه به هتل آزادي منتقل شدند. همراهان مك فارلين، اوليور نورث، هوارد تيچر، امير ام نير، جورج كيو و فردي متخصص امور فني، مخابرات و پشتيباني معرفي شده بودند و اعضاي تيم مذاكره كننده ايراني فريدون وردي نژاد، از مسئولان حفاظت اطلاعات سپاه، نجفي، مصطفوي، سميعي و كنگرلو بودند. مك فارلين خواستار ديدار با سران سه قوه بود ولي ايرانيها هيچ كدام علاقهاي به گفتوگو نداشتند. هيأت امريكايي سه قبضه كلت براي سران سه قوه و يك كيك كه به شكل كليد بود به همراه داشتند. قرار بود كيك كليدي شكل در ضيافتي با مقامات ايراني خورده شود و كليد قفل روابط دو كشور ايران و امريكا باشد.
روايت هاشمي رفسنجاني از ماجراي مك فارلين
هاشمي رفسنجاني در يادداشتهاي چهارم خرداد خود مينويسد: «... آقايان محسن كنگرلو و احمد وحيدي مسئول اطلاعات سپاه آمدند گزارش وضع هيأت امريكايي را دادند. يك چهارم قطعات هاك درخواستي را آوردهاند. آقاي مك فارلين مشاور ويژه ريگان و شخصيتهاي حساس ديگر امريكا در هيأتند. براي سران كشور ما كلت و شيريني هديه آوردهاند و خواهان ملاقات با سران هستند. قرار شده هديه را نپذيريم و ملاقات ندهيم و مذاكره را در سطح دكتر هادي و دكتر روحاني و مهدي نژاد مخفي نگهداريم و مذاكرات محدود به مسئله گروگانهاي امريكايي در لبنان و دادن قطعات هاك و چند قلم ديگر اسلحه باشد. آنها بيشتر خواهان مذاكره در مسائل كلي و سياسياند. ميخواهند يك نفر دائماً در هواپيماي خودشان براي تماس با خارج از طريق ماهواره بماند. اين را هم قبول نكرديم. سپس با اصرار آنها موافقت شد كه براي مشورت و تماس در موارد لزوم به هواپيما بروند، بنا بود در جايي غير از هتل اقامت كنند اما چون جاي مناسبي نبوده در هتل آزادي ماندهاند.»
وي همچنين در يادداشتهاي روز دوشنبه 5خرداد سال 65 مينويسد:«در منزل بودم دكتر هادي و دكتر روحاني آمدند و پس از توصيه آنها در مورد مسائل قابل بحث قرار شد دكتر هادي با هيأت امريكايي مذاكره كنند. عصر آمدند و گفتند مك فارلين ناراضي است و مدعي است به او توهين شده كه چرا مقامات با او حرف نميزنند و چرا هديه اش را نميپذيريم و ميگويد اگر من براي خريد پوست گربه به روسيه بروم گورباچف در روز دو بار با من ملاقات ميكند.»
در مذاكرات دو طرف چه گذشت؟
بر اساس گزارش نشريه داخلي اداره سياسي سپاه، در اولين دوره مذاكرات كه به مدت دو ساعت برگزار شد، مك فارلين حضور خود در ايران را به منظور ايجاد پل ارتباطي بين دو كشور و خطر شوروي اعلام كرده و گفت امريكا آمادگي دارد براي تأمين برخي اقلام مورد نياز به ايران كمك كند.
بنابراين گزارش، در دور دوم مذاكرات كه به مدت نيم ساعت برگزار شد، مك فارلين اعلام كرد كه من در سطح وزير هستم و انتظار دارم با مقامات تصميم گيرنده ملاقات نمايم در غير اين صورت ميتوانيد با كارمندان من صحبت كنيد.
ملاقات بعدي يعني دور سوم مذاكرات بدون حضور مك فارلين با ديپلماتهاي ايراني انجام شد و شش ساعت طول كشيد. در اين جلسه بعد از بحثهاي طولاني جلسه بدون هيچ توافقي به پايان رسيد. در پايان جلسه هوارد تيچر براي جلب نظر طرف ايراني، بخشي از تهديدات شوروي سابق عليه ايران نظير استقرار 26 لشكر در همجواري مرزهاي ايران را يادآور شد و به نقل از مك فارلين اعلام كرد: با رئيس مجلس آقاي رفسنجاني، آقاي موسوي نخستوزير و رئيس جمهور ملاقات خواهد كرد. آيا ميتوانيم ترتيب يك ملاقات سري ميان مك فارلين و رهبران شما را بدهيم. سرانجام درخواست امريكاييها به امام و مسئولان بلندپايه جمهوري اسلامي منتقل و ادامه مذاكرات تحت تأثير نظر امام (ره) قرار گرفت كه پس از شنيدن گزارش فرموده بودند: «هيچ يك از مسئولان با آنها مذاكره نكنند.» به عقيده كارشناسان، به نظر ميرسد اين حركت امريكاييها در چارچوب ترسيم تصويري دوگانه از سياست جمهوري اسلامي صورت ميگرفت و امام (ره) با علم به اين نكته مقامات جمهوري اسلامي را از مذاكره با هيأت امريكايي منع كردند.طي چهارمين و پنجمين دور گفتوگوها پيرامون موضوعاتي همانند راهكارها و موانع آزادي گروگانهاي امريكايي در لبنان، فروش سلاح به ايران، تهديدات احتمالي شوروي سابق عليه ايران و پشتيباني آن از عراق در جنگ و نحوه خاتمه جنگ و... تبادل نظر شد. در دور ششم مذاكرات به علت عدم دستيابي به نتيجه دلخواه براي هيأت امريكايي و ابراز تمايل آنها براي بازگشت، در حالي كه هيأت امريكايي پيشنويس پيشنهاد خود براي تكامل تدريجي روابط را تسليم كرده بودند، گذرنامه خود را دريافت نمودند. آخرين دور گفتوگو كه در روز هفتم خرداد 1365 برگزار شد، مك فارلين با اظهار تأسف به اينكه فرصت مهمي را از دست داده است، بر شكست تاكتيك فشار و ديپلماسي و حربه چماق و هويج واشنگتن در قبال ايران در اين واقعه، مهر تأييد زد.
كانال دوم (علي هاشمي آلبرت حكيم)
پس از حدود يك سال كوشش قرباني فر و تيم عملياتي شوراي امنيت ملي امريكا براي آزادي گروگانها و همچنين سفر ناموفق مك فارلين در اوايل خرداد 65 به تهران ظاهراً همه كاسه كوزهها بر سر قرباني فر شكسته شد.سفر مك فارلين به تهران شكست بزرگي براي تيم عملياتي شوراي امنيت كاخ سفيد شمرده ميشد، زيرا هيأت امريكايي موفق نشده بود با هيچ كدام از مقامات بلند پايه جمهوري اسلامي ايران ملاقات كند، از سويي بجز يك گروگان (بنجامين ويير) هيچ كدام از گروگانها آزاد نشده بودند. پس از گزارش مك فارلين به رئيس جمهور قرار شد عمليات و برنامهها فعلاً متوقف شود و هيچ گونه انتقال سلاحي نيز صورت نگيرد. اما در اوايل مرداد (26 جولاي 1986)يكي از گروگانها به نام لورنس جنكو (پدر روحاني) آزاد شد. بنابراين باقيمانده قطعات يدكي هاك در اواسط مردادماه به تهران ارسال شد. اما اتفاق ديگري كه مجدداً وضعيت قرباني فر را نزد امريكاييها خراب كرد؛ پس از آنكه سه تبعه امريكايي در لبنان به گروگان گرفته شدند امريكاييها دريافتند به سبب شتابزدگي و ذوق زدگي براي رهايي گروگانها بيهوده گرفتار وعده وعيدهاي يك دلال اسلحه شده بودند. بنابراين امريكاييها گمان بردند اگر كانال خود را تغيير دهند تفاوتي در اوضاع رخ خواهد داد به اين ترتيب آنان بر جست و جوي كانال نزديكتري به مقامات بلند پايه ايران بودند. اين كانال در تابستان 65 توسط فردي به نام درويش كه يك ايراني مقيم لندن بود به آلبرت حكيم معرفي شده بود و تسلط سيستم عملياتي شوراي امنيت امريكا مورد توجه قرار گرفت. اين كانال از بستگان نزديك يكي از مقامات عالي رتبه ايران بود؛ علي هاشمي بهرماني فرزند قاسم، برادرزاده هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس ايران. بنا به اظهارات علي هاشمي او در سن 25 سالگي زماني كه دانشجوي رشته زمين شناسي دانشگاه شهيد بهشتي بود به بيماري چشم مبتلا شد و در مرداد ماه 65 به اتفاق همسرش براي معالجه عازم بلژيك ميشود. در بحثهاي دوستانهاي كه جلال ساداتيان كاردار ايران در لندن با وي داشت ساداتيان ابراز ميكند برخي تماسها با سفارت و او گرفته ميشود كه او با توجه به اينكه نماينده رسمي جمهوري اسلامي ايران است نميتواند پاسخگوي آنها باشد.
ساداتيان برخي از اين تماسها را با علي هاشمي مطرح ميكند و از او ميخواهد به يكي از اين ملاقاتهاي درخواستي برود زيرا فرد متقاضي ابراز كرده بود مطالب خود را صرفاً با كسي در ميان ميگذارد كه مستقيماً با مقامات ايران در تماس باشد. علي هاشمي در مصاحبه با شهروند امروز در اين باره ميگويد:«من به آنها گفتم كه مسئوليتي ندارم و آنها گفتند كه ما صرفاً ميخواهيم شما پياممان را به گوش آقاي هاشمي برسانيد و به دنبال چيز ديگري نيستيم. ملاقاتي در بلژيك داشتيم و وقتي ملاقات انجام شد، مشخص شد كه آن افراد مقام حكومتي نيستند اما كساني هستند كه با شوراي امنيت امريكا كار ميكنند. يكي از آنها فردي به نام آقاي حكيم بود كه ايرانيالاصل بود و چند سال پيش در كره جنوبي فوت كرد. يكي ديگر از آنها هم فردي به نام ريچارد سيكورد بود كه قبلاً معاون وزير دفاع امريكا بوده و مدت زيادي هم در ايران حضور داشته است. مترجمي هم همراه آنها بود كه گويا قبلاً در سفارت امريكا در تهران كار ميكرده است. جلسه ما در هتلي در بلژيك برگزار شد. سيكورد از گروگانها، ارسال سلاح، روابط ايران و امريكا و شكست مذاكرات قبلي با كانال اول (قرباني فر - كنگرلو) ميگويد.او همچنين ضمن اعلام آمادگي براي فروش موشك تاو به قيمت 6300 دلار براي هر دستگاه از قيمت چهارده هزار دلاري ارائه شده توسط تيم قبلي اظهار تعجب كرد. علي هاشمي در ادامه ميگويد: «من وقتي از سفر برگشتم شرح آن ديدار را در چندين صفحه نوشتم و وقتي از آقاي هاشمي رفسنجاني گرفتم و خدمت ايشان رسيدم و ماجرا را هم كاملاً توضيح دادم. ايشان ماجراي مك فارلين را تكذيب كردند و گفتند كه به نظرم چنين چيزي درست نيست و واقعيت ندارد. اما بعد گفتند كه حالا شما گزارشت را بگذار اينجا باشد. بعد هم كه من يكي، دو بار پيگيري كردم هيچ نتيجهاي نگرفتم. من در آن زمان ارتباطي هم با دفتر امام داشتم. با يكي از دوستان كه در دفتر امام بود اجمالي مشورت كردم و ايشان پيشنهاد داد كه من با آقاي محسن رضايي كه ارتباط هم داشتيم، جلسهاي بگذارم. رفتم پيش آقاي محسن رضايي... به ديدار آقاي رضايي رفتم و موضوع را توضيح دادم. آقاي رضايي تكذيب نكرد و گفت آنچه گفتي اتفاق افتاده است. ما هم اگر بتوانيم از نظر استراتژيك از آنان كمك بگيريم، اين همه تلفات نخواهيم داشت و پيروزي بچهها در جنگ بيشتر ميشود. ما از طريق واحدهاي سپاه به جريان كمك ميكرديم و حالا شما هم كاري به اين موضوع نداشته باش. فقط سرنخهايت را به بچههايي كه من معرفي ميكنم وصل كن تا كار ادامه پيدا كند. از اين مقطع به بعد من ديگر شخصاً مداخلهاي نداشتم و فقط سفري به خارج داشتم تا نيروهايي كه سپاه معرفي كرده بود را به نيروهاي امريكايي وصل كنم. علي هاشمي براي ملاقات بعدي عازم تركيه ميشود و از طريق تركيه پس از ساعتها پرواز با هواپيمايي كوچك كه براي سوخت گيري توقفي هم داشته است به مكان ناشناخته مورد نظر مذاكره كننده ميرسد.
صحبتهايي كه در اين جلسه مطرح شد عمدتاً حول محورهاي ذيل بود:1- تروريسم، گروگانها و آزادي آنها...2- استراتژي ايران، روسيه و امنيت خليج فارس3- مصالح ايران و امريكا... علي هاشمي بر اساس رهنمودهاي محسن رضايي در مذاكرات تأكيد ميكند و ميگويد اسرائيل در ارتباط ميان دو طرف نبايد نقش و حضور داشته باشد. در اواسط سال 65 علي هاشمي به همراه سميعي براي ديدار مجدد حكيم به آلمان ميرود. حكيم كه به استقبال آمده بود از حضور سميعي تعجب ميكند. علي هاشمي كه صرفاً براي معرفي سميعي در سفر حضور داشت و در جلسه اول به عنوان معارفه طرف ايراني شركت كرده بود در پي بروز اختلاف بين سميعي و طرفهاي امريكايي در جلسه ديگري نيز حاضر ميشود. سرانجام در آخرين جلسه براي خداحافظي، نورث از علي هاشمي تشكر ميكند و يك انجيل كه ريگان پشت آن به دست خط خود مطالبي نوشته بود به او ميدهد تا به مقامات عاليرتبه ايران تسليم كند.
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در اين باره ميگويد:«آقاي ريگان يك انجيلي را برداشته و يكي از آيات انجيل كه مضمون آن اين بود كه اديان خدا همه با هم هستند آن را برداشته بود با خط خودش امضا كرده بود و براي اعتقاد ما اين را فرستاده بود.»( در تاريخ 8 بهمن 1365 (28 ژانويه 1987)، دولت ايران انجيل هديه شده ريگان را با دستخط و امضاى وى كه براى مسئولان ايرانى ارسال شده بود، به نمايش گذارد.
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : 25سال پس از ايران گيت1, تغيير نوع روابط ايران و امريكا, واقعيت ماجراي معامله گروگان-اسلحه, چه كسي با مك فارلين مذاكره كرد, ,